غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان
از اواخر قرن چهارم تا اوایل قرن هفتم هجری، سه سلسلهٔ ترکتبار در ایران حکومت کردند. به نمودار خط زمان توجه کنید و روی نمودار این سلسلهها و محدودهٔ زمانی آنها را نشان دهید.
غزنویان
غزنویان دودمانی ترکتبار بودند که چون حکومت خود را از شهر غزنین (غزنه) آغاز کردند به این نام مشهور شدند. هنگامی که حکومت سامانیان به نهایت ضعف و ناتوانی رسید، محمود غزنوی که حاکم غزنه بود، خراسان را تصرف کرد. خلیفهٔ عباسی نیز حکومت او را به رسمیت شناخت. سلطان محمود غزنوی به پشتوانهٔ سپاه نیرومند خود در اغلب جنگها، پیروزیهایی به دست آورد و قلمرو غزنویان را تا رِی در مرکز ایران گسترش داد.
سلطان محمود غزنوی چندین بار به هندوستان لشکرکشی کرد و به همین سبب در تاریخ شهرت یافت. اگر چه این لشکرکشیها به بهانهٔ رواج اسلام صورت میگرفت اما در اصل به طمع ثروت هنگفتی بود که در این کشور وجود داشت. وی در این لشکرکشیها مناطقی از هندوستان را تصرف نمود و معبد سومَنات را خراب کرد. او اسیران زیادی را با خود به سرزمینهای دیگر برد و ثروتها و غنائم زیادی به دست آورد که بخشی را به خلیفهٔ عباسی پیشکش کرد.
پس از سلطان محمود، پسرش سلطان مسعود حکومت را به دست گرفت. اگر چه، سلطان مسعود فرمانروایی بیباک و جسور بود اما تدبیر پدر را نداشت. او از سلجوقیان شکست خورد و مدتی بعد توسط سپاهیان شورشی خود به قتل رسید. قدرت و حکومت غزنویان بر نیروی نظامی استوار بود و آنها از محبوبیت و مقبولیتی که صفاریان و سامانیان و آل بویه در بین تودهٔ مردم داشتند، بیبهره بودند. رابطهٔ حکومت غزنویان با خلفای عباسی دوستانه بود و سلاطین غزنوی به ویژه سلطان محمود، خود را مطیع و تابع خلافت عباسی میدانستند.
سلجوقیان
دستیابی به قدرت: سلجوقیان نیز طایفهای از ترکان بودند که پس از پذیرش اسلام به ماوراءالنهر مهاجرت کردند. یکی از نوادگان سلجوق (جدّ سلجوقیان) به نام طُغِرل پس از شکست سلطان مسعود غزنوی، در نیشابور بر تخت نشست. او پس از تسخیر مناطق مختلف ایران به بغداد رفت و نخست حکومت شیعه مذهب آل بویه را برانداخت و سپس خطری را که از جانب خلافت فاطمی٭ مصر متوجه خلافت عباسی بود، از میان برداشت.
خلیفهٔ عباسی نیز به دلیل این اقدامات طغرل، به او لقب «سلطان رکنالدین» داد و حکومت او را بر ایران و عراق تأیید کرد.
اوج قدرت: آلب ارسلان، برادرزاده و جانشین طُغِرل بود و توانست با راهنمایی خواجه نظام الملک وزیر، رقیبان داخلی را سرکوب کند و بر قدرت و استحکام حکومت سلجوقی بیفزاید. آلب ارسلان همچنین به ارمنستان و گرجستان لشکرکشی کرد.
او در نبرد مَلازگِرد در سال 463 ق رومیان را شکست سختی داد و امپراتور روم شرقی را به اسارت گرفت.
در نتیجهٔ این پیروزی، بخشهای وسیعی از آسیای صغیر٭ به تصرف سپاهیان سلجوقی درآمد.
ملکشاه، پسر آلب ارسلان، از دیگر پادشاهان مشهور سلجوقی بود. وی مناطقی از ماوراءالنهر و شام را فتح کرد و حکومت سلجوقیان در دورهٔ او به اوج قدرت رسید. به طوری که در آن دوره، محدودهٔ جغرافیایی ایران با زمان ساسانیان برابری میکرد و از ماوراء النهر در شرق تا دریای مدیترانه در غرب گسترش یافته بود.
در آن زمان اصفهان که پایتخت سلجوقیان بود به شهری بزرگ و آباد تبدیل شد.
تجزیه و فروپاشی: پس از مرگ ملکشاه، شاهزادگان و فرماندهان نظامی برای رسیدن به تاج و تخت به جان یکدیگر افتادند و این اختلافات تا سقوط سلجوقیان، ادامه پیدا کرد.
قلعۀ الموت کجاست؟
قلعهٔ الموت در بلندیهای رشته کوه البرز، در مجاورت روستای گازرخان در استان قزوین قرار دارد.
این قلعه به «دژ حسن صباح» معروف است و از شاهکارهای معماری بوده است زیرا اهمیت نظامی داشته و بناها و دیوار آن طوری ساخته شده که نفوذ به داخل آن بسیار مشکل بود.
در دورهٔ سلجوقیان، مذهب اسماعیلیه در ایران رواج یافت. اسماعیلیان از فرقههای شیعه بودند که بعد از امام جعفر صادق (ع) به امامت پسرش اسماعیل اعتقاد داشتند. در آن دوره اسماعیلیان به رهبری «حسن صباح» در قلعههای کوهستانی مانند قلعه اَلَموت مستقر بودند و با حکومت سلجوقی که آن را حکومتی ظالم میدانستند، مبارزه میکردند. سلجوقیان بارها علیه آنها لشکرکشی کردند اما نتوانستند تمامی قلعههای آنها را فتح کنند.
این قلعه بعدها در زمان هلاکوخان مغول به آتش کشیده شد.
خوارزمشاهیان
خوارزم، ناحیهای حاصلخیز و آباد در جنوب دریاچهٔ خوارزم (آرال) بود و از عهد باستان به شاهان آنجا، خوارزمشاه میگفتند. خوارزمشاهیان، نخست دست نشاندهٔ سلجوقیان بودند اما وقتی حکومت سلجوقی ضعیف شد، آنها از فرمانبری سرپیچی کردند و سرانجام یکی از فرمانروایان خوارزم آخرین سلطان سلجوقی را شکست داد و بر بخشهای زیادی از ایران چیره شد.
پایههای حکومت خوارزمشاهیان چندان محکم نبود زیرا از یک سو، خلیفهٔ عباسی فرمانروایی آنها را به رسمیت نمیشناخت و از سوی دیگر، تسلطی بر فرمانروایان محلی نداشتند. در چنین شرایطی بود که چنگیزخان مغول به ایران هجوم آورد و حکومت خوارزمشاهی نتوانست در برابر حملهٔ آنها ایستادگی کند و روزگار پررنجی برای ایرانیان آغاز گردید.