معنی درس اول فارسی هشتم
معنی شعر و کلمات درس 1 فارسی هشتم
نام درس : بیش از اینها | موضوع : معنی کلمات – معنی شعر | پایه هشتم
معنی شعر و کلمات درس بیش از اینها
فعالیت نوشتاری درس 1 فارسی هشتم
معنی کلمات بیش از اینها درس 1 فارسی هشتم
طنین : آهنگ،صدا
توفنده اش : پرخروش،خروشان
بی ریا : ساده و بی آلایش
کنه : باطن
بوریا : حصیری از نوعی نی
معنی شعر بیش از اینها درس اول فارسی هشتم
درس اول : پیش از این ها صفحه 12
معنی اول از این درس :
1- در گذشته فکر می کردم که خداوند خانه اش در میان ابرها است.
2- مثل قصر پادشاه های افسانه ای و داستانی خشتی از آن از الماس درست شده و خشتی از طلا ساخته شده.
3- ستون و پایه برج هایش از عاج و بلور ساخته شده بر تختی نشسته است با غرور بسیار.
4- ماه یکی از درخشندگی تاج او و هر ستاره پولکی از تاجی بود که داشت.
5- رعد و برق هایی که در شب است از خنده ی اوست و سیل و طوفان
به خاطر نعره ی توفنده او بود.
6- هیچ انسان و جانوری نمیداند او کجاست و هیچ کس را در حضورش راه نمیداند.
7- آن خدا بر هیچ چیز رحم نمیکرد و خشم گین و عصبانی بود.
8- وجود داشت ام در بین ما نبود نه مهربان بود و نه ساده و زیبا.
9- دوستی برای او بی معنا بود و مهربانی برای او بیگانه بود
10- هرچه از کسی راجب کار او و زمین و آسمان می پرسیدم
11- زود میگفتند که پرسو جو از کار او نادرست است و این قسمت و حکمت است.
12- قصد من از خواندن نماز و دعا تنها در امان ماندن از خشم او بود.
13- در گذشته از خدا تصویری خوب و درست نداشتم و ناراحت بودم
14- تا که شبی همراه پدر رفتیم برای سفری .
15– در روستایی که بر سرما بود خانه ای دیدم که به نظرم آشنا و خوب بود.
16- از پدرم پرسیدم: اینجا چه جایی است گفت اینجا خانه ی خوب و پاک خدا است.
17- گفت :میتوان اینجا خلوت کرد و نمازی ساده را خواند.
18- با وضو دست و رو را تازه کرد با خود و دل خود گفت و گویی کرد
19- گفتم: پس آن خدای خشمگین و ناراحت و خانه اش در زمین است؟
20- گفت: بله خانه ی او ساده و پاک با فرش های گلیمی است.
21- او ساده و مهربان و بی هیچ کینه ای است مثل نور در آیینه است.
22- عادت او دشمنی و ناراحتی و خشم نیست نام او نور است و نشانه اش روشنایی برای ما .
23- تازه در کردم که این خدا خدایم است همین خدای دوست و مهربان با ما است.
24- دوستی حتی از خودم به خودم و از رگ گردن نیز به من نزدیک تر است.
25- می توان سپس با همین خدا دوستی ساده و پاک و آشنا باشم.
معنی دوم از این درس :
پیش از اینها، فکر می کردم خدا / خانه ای دارد میان ابرها
معنی : قبل از این فکر می کردم که خداوند خانه ای در میان ابرها دارد.
مثل قصر پادشاه قصه ها / خشتی از الماس و خشتی از طلا
معنی : آجرهای خانه اش مانند کاخ پادشاهان قصه ها از الماس و طلاست.
پایه های برجش از عاج و بلور / بر سر تختی نشسته با غرور
معنی : پایه های برج خدا از عاج و بلور درست شده است و با غرور بر روی تخت پادشاهی نشسته است.
ماه، برق کوچکی از تاج او / هر ستاره، پولکی از تاج او
معنی : ماه در اصل برق کوچکی از تاج خداست.و ستاره ها پولک های تاج خداوند هستند.
رعد و برق شب، طنین خنده اش / سیل و طوفان، نعره توفنده اش
معنی : رعد و برق صدای خنده خداست. وسیل و توفان ناشی از فریاد بلند اوست.
هیچ کس از جای او آگاه نیست / هیچ کس را در حضورش راه نیست
معنی : کسی از جای او خبر ندارد.و کسی اجازه حضور در دربار او ندارد.
آن خدا بی رحم بود و خشمگین / خانه اش در آسمان، دور از زمین
معنی : آن خدای ذهنی من خشن و غضبناک بود و خانه اش در بالای آسمان دور از زمین بود.
بود، اما در میان ما نبود / مهربان و ساده و زیبا نبود
وجود داشت ولی بین ما نبود .مهربان و ساده و قشنگ نبود
در دل او، دوستی جایی نداشت / مهربانی هیچ معنایی نداشت
معنی : دوستی و رفاقت در دلش جایی نداشت. محبت و مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم از خود از خدا / از زمین از آسمان از ابرها
معنی : هرچه قدر از خودم درباره خدا می پرسیدم و از زمین و آسمان و ابرها.
زود می گفتند: «این، کار خداست / پرس و جو از کار او کاری خطاست»
معنی : می گفتند این کارها کار خداست.تحقیق و پرس و جو از خدا کاری بیهوده است.
نیت من در نماز و در دعا / ترس بود و وحشت از خشم خدا
معنی : به نیت ترس و وحشت از خشم خدا نماز می خواندم و دعا می کردم.
پیش از اینها، خاطرم دلگیر بود / از خدا در ذهنم این تصویر بود
معنی : قبل از این در فکرم از خدا ناراحت بودم.و این تصویرها در ذهنم از خدا بود.
تا که یک شب، دست در دست پدر / راه افتادم به قصد یک سفر
معنی : تا این که یک شب دستم در دست پدرم بود به قصد و نیت سفری به راه افتادیم
در میان راه، در یک روستا / خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
معنی : در بین راه در روستایی خانه قشنگ و آشنا دیدیم
زود پرسیدم : «پدر، اینجا کجاست؟» / گفت: «اینجا خانه خوب خداست»
معنی : فورا از پدرم پرسیدم اینجا کجاست؟پدرم گفت:اینجا خانه خداست.
گفت : «اینجا می شود یک لحظه ماند / گوشهای خلوت، نمازی ساده خواند
معنی : پدرگفت:مدتی اینجا می مانیم و در گوشه ای نماز خواند.
با وضویی دست و رویی تازه کرد / با دل خود گفت و گویی تازه کرد»
معنی : با وضو گرفتن دست و رو را تازه و شاداب کرد.و با دل خود گفتگویی جدید آغاز کرد.
گفتمش : «پس آن خدای خشمگین / خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟»
معنی : به پدر گفتم:آن خدای خشمگین ذهن من خانه اش اینجا قرار دارد؟
گفت : «آری خانه او بی ریاست / فرش هایش از گلیم و بوریاست
معنی : گفت:بله خانه اش ساده و بی ریاست.فرش هایش از گلیم و بوریا پوشیده شده است.
مهربان و ساده و بی کینه است / مثل نوری در دل آیینه است
معنی : خداوند با محبت و بی ریا و بی انتقام جو است ومانند نوری است که در وجود آیینه قرار دارد.
عادت او نیست خشم و دشمنی / نام او نور و نشانش روشنی»
معنی : خداوند اهل غضب و دشمنی ورزیدن نیست.و وجود خدا سراسر نور و روشنی است.
تازه فهمیدم : خدایم این خداست / این خدای مهربان و آشناست
معنی : الان فهمیدم خدای واقعی این خدا با همین ویژگی هاست..خدایی که مهربان و نام آشناست.
دوستی از من به من نزدیک تر / از رگ گردن به من نزدیک تر
معنی : این خدا دوست من است و از رگ گردن به من نزدیک تر است.
می توانم بعد از این، با این خدا / دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا
معنی :من می توانم از این به بعد با خدا به شکلی پاک و بی ریا دوست باشم.
به قول پرستو : قیصر امین پور| صفحه دوازدهم