صفحه 66 نگارش هشتم با جواب گام به گام ، صفحه ۶۶ نگارش هشتم با جواب ، حل نگارش هشتم صفحه ۶۶ ، پاسخ صفحه ۶۶ نگارش هشتم ، جواب صفحه ۶۶ نگارش هشتم
صفحه ۶۶ نگارش هشتم با پاسخ گام به گام
حکایت زیر را به زبان ساده امروز، بازنویسی کنید.
حکایت : حاکمی دو گوشش ناشنوا شد مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیش آمد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود، بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانا این از دست رفت و با اشاره به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان چرا غمگین هستید؟ شما یکی از اعضای خود را از دست داده اید خداوند به شما حس دیگری هم داده است که سالم اند، آنها را به کار بگیر. حاکم کی اندیشید و گفت: راست می گویی، من از نعمت های دیگر غافل بوده ام.
پاسخ حکایت نگاری صفحه 66 نگارش هشتم
بازنویسی حاکمی دو گوشش ناشنوا شد :
در روزگاران گذشته حاکمی به بیماری گوش درد مبتلا شد و شنوایی خود را از دست داد. درمان دکترا هم هیچ تاثیری نداشت. حکم از این اتفاق که موجب شده بود که او هیچ صدایی از آدم مظلومی را نشنود خیلی ناراحت بود و نمیدانست چه کار کند روزی یک آدم دانا به پیش حاکم رفت و با اشاره و نوشتن به او گفت ای سلطان چرا غمگین هستی ؟ شما فقط یکی از حس های خود را از دست داده خداوند به شما حساب دیگری هم داده است که سالمند از آنها استفاده کنید تا کم کمی فکر کرد و گفت ای مرد دانه حرف درستی میگویی من از این نعمت های دیگر خود غافل بودم یا به نعمت های دیگر خود بی توجه بودم.