معنی درس شیر و موش چهارم دبستان ، معنی کلمات درس 15 فارسی چهارم ، هم خانواده درس پانزدهم فارسی چهارم ، مخالف کلمات درس شیر و موش کلاس چهارم ، معنی لغات درس پانزدهم فارسی چهارم دبستان ، معنی کلمات درس پانزدهم فارسی چهارم ابتدایی ، هم معنی کلمات درس شانزدهم فارسی چهارم
معنی لغات ، واژگان و کلمه های شعر شیر و موش درس 15 فارسی چهارم
معنی کلمات ، واژه ها و لغت های مهم و سخت شعر شیر و موش درس 15 پانزدهم صفحه 112 و 113 فارسی پایه چهارم ابتدایی
بیشه: جنگل
خفته: موشکی
موشکی: موشک کوچک
آشفته: پریشان، ناراحت
متغیر: خشمگین
غازی: بی ارزش، ناچیز
گه: مخفف گاهی
هراس: احساس نگرانی، ترس
وحوش: جانوران وحشی
مغفرت: آمرزش
لابه: التماس
صید: شکار
بد رفتار: رفتار زشت و ناپسند
گرفتار: زندانی
صیاد: شکارچی
حول و حوش: اطراف
دریافت: گرفت
بشتافت: شتافت کرد، شتابان دویدن
با دم شیر بازی کردن: کنایه از سر به سر بزرگ تر از خودت گذاشتن است
التماس: گریه و زاری، خواهش
خطا کار: کسی که کار اشتباه انجام می دهد
امید: امیدوارم، خواهش میکنم
رحم حاصل کرد: دلش به رحم آمد
دل کرد: رها کرد
از پی: به دنبال
دام: تله
نهاد: گذاشت
عوضِ: به جایِ
خلاص: نجات، رهایی
بندها: ریسمان ها
کلمات و واژه های مخالف و متضاد شعر شیر و موش درس پانزدهم فارسی چهارم
در این بخش به لغات و کلمه های متضاد و مخالف شعر شیر و موش درس ۱۵ پانزدهم فارسی چهارم دبستان پرداخته ایم:
خفته ≠ بیدار
موشکی ≠ موش بزرگ
آشفته ≠ آسوده
متغیر ≠ شاد
غازی ≠ با ارزش
وحوش ≠ جانور اهلی
دریافت ≠ نگرفت
بشتافت ≠ حرکت نکرد
معنی و ترجمه متن شعر شیر و موش درس پانزدهم فارسی چهارم
معنی و ترجمه متن شعر شیر و موش درس ۱۵ پانزدهم صفحه 112 و 113 کتاب فارسی پایه چهارم دبستان
بود شیری به بیشه ای خفته / موشکی کرد خوابش آشفته
معنی: یک شیری در یک جنگلی خواب بوده، که موش کوچکی خواب شیر را پریشان کرد (برهم زد).
آن قدر گوشِ شیر گاز گرفت / گه رها کرد و گاه باز گرفت
معنی: موش آنقدر گوش شیر را گاز گرفت، گاهی او را رها می کرد و دوباره آن را گاز می گرفت.
تا که از خواب شد شیر بیدار / متحیر ز موش بد رفتار
معنی: موش آنقدر گاز گرفت تا شیر از خواب بیدار شد ، و شیر از رفتار بد و ناپسند موش خشمگین و عصبانی شد.
دست برد و گرفت کلّه ی موش / شد گرفتار ، موش بازی گوش
معنی: دستش را بالا برد و سر موش را گرفت ؛ موش بازی گوش در پنجه های شیر گرفتار (زندانی) شد.
خواست تا زیر پنجه له کندش / به هوا برده بر زمین زندش
معنی: شیر خواست موش را در پنجه ی خود له کند و به آسمان ببرد و محکم موش را به زمین بزند.
گفت: ای موشِ لوس یک غازی / با دم شیر می کنی بازی
معنی: شیر گفت: ای موش بی ادب و بی ارزش ، چرا من را اذیت می کنی (با دم شیر بازی میکنی)؟
موش بیچاره در هراس افتاد / گریه کرد و به التماس افتاد
معنی: موش بیچاره ترسید گریه کرد و به التماس و خواهش کردن افتاد.
که تو شاهِ وحوشی و من موش / موش هیچ است پیش شاه وحوش
معنی: موش گفت: ای شیر من در برابر شاه جانوران وحشی هیچ هستم.
تو بزرگی و من خطا کارم / از تو امّید مغفرت دارم
معنی: تو از من قوی تر و بزرگ تر هستی من می دانم که خطا کارم ، من از تو امید آمرزش دارم.
شیر از این لابه ، رحم حاصل کرد / پنجه وا کرد و موش را ول کرد
معنی: شیر از این همه التماس موش رحمش آمد ، پنجه اش را باز کرد و موش را ول کرد.
اتفاقاً سه چار روز دگر / شیر را آمد این بلا بر سر
معنی: اتفاقا (از قضا) سه چهار روز دیگر ، این بلا سر شیر آمد (شیر در دام شکارچی گیر افتاد).
از پی صید گرگ ، یک صیاد / در همان حول و حوش دام نهاد
معنی: شکارچی برای شکار یک گرگ در همان اطراف تله گذاشته بود.
دامِ صیاد گیر شیر افتاد / عوض گرگ ، شیر گیر افتاد
معنی: اما تله ی شکارچی نصیب شیر شد و شیر به جای گرگ در دام افتاد.
موش چون حال شیر را دریافت / از برای خلاص او بشتافت
معنی: موش که فهمید شیر در دام شکارچی گیر افتاده است به سرعت خود را به شیر رساند او رفت تا او را از دام آزاد کند.
بندها را جوید با دندان / تا که در بُرد شیر از آنجا جان
معنی: موش یکی یکی بند ها را با دندان خود جوید و پاره می کرد، تا اینکه شیر از داخل دام آزاد و رها شد.
شیر چون موش را رهایی داد / خود رها شد ز پنجه ی صیاد
معنی: شیر که در آن روز موش را رها کرد و او را نکشت ، باعث رها شدن خود از دام شکارچی شد.
نتیجه داستان شعر شیر و موش : از داستان این شعر می توانیم این نتیجه را بگیریم که نتیجه بخشیدن دیگران و گذشت از خطای آنها را بعدها خواهیم دید. (بخشیدن هر کس به خودمان برمیگردد)