جواب درس ششم نگارش پنجم
گام به گام نگارش پنجم درس 6
نام درس : سرود ملی | موضوع : جواب فعالیت ها | پنجم ابتدایی
گام به گام نگارش پنجم درس 6
گام به گام نگارش پنجم / درس ششم :: سرود ملی
املا و دانش زبانی صفحه 34 نگارش پنجم
📘 1 مانند نمونه کامل کنید.
از خود گذشته + ی = از خود گذشتگی |
سازنده + ی = سازندگی |
جاودانه+ ی = جاودانگی |
پاینده + ی = پایندگی |
آزاده + ی = آزادگی |
جواب صفحه 35 نگارش پنجم
📘 2 – برای هر کدام از شکلهای صداهای زیر، یک واژه از متن درس پیدا کنید و بنویسید.
📘3 – از کدام یک از واژه های درس بیشتر خوشتان میآید؟
✅ مرز استقلال
✅ عظمت سلام
✅ حاضران خلاصه
📘 چرا این واژه ها را دوست دارید؟
پاسخ : چون این ها از بهترین کلمه ها ساخته شده و این کلمات میتواند کمک زیادی در حنس توجه داشته باشد
جواب درک متن صفحه 36 نگارش پنجم
📘 ۱) کدام دسته از جمله های زیر با بقیه فرق دارد؟ چرا؟
پاسخ : در تمام جمله ها، یک حرف ربط دو سوی جمله را به هم پیوند داده است. به جز جملهی سوم.
📘2 – درباره سرود ملی یک بند بنویسید و نشانه های اما ولی و را در آن به کار ببرید
پاسخ : سرود ملی ایران یک شعر کوتاه است اما سرشار از کلماتی است و همه مردم ایران به انها افتخار میکنند . ایران از مردمی با قوم ها و زبان های مختلف تشکیل شده ولی همه یکدیگر را دوست دارند چون همه ایرانی هستند
جواب نگارش صفحه 37 نگارش پنجم
📘 تجربه شنیدن کدام یک از صداهای زیر را دارید؟ احساس خود را از شنیدن آن بنویسید.
🟦 صدای وزش باد پاییزی 🟦 صدای مادربزرگ 🟦 صدای سرود ملی 🟦 صدای زنگ آخر مدرسه 🟦 صدایی که قبلا شنیده اید و آن را دوست دارید.
صدای سرود ملی : سرود ملی، سرودی که مخصوص یک ملت است ونماد وحدت آنهاست؛ چند بیت شعری که برای هر ایرانی افتخاری است که فریاد میزند و در دهان دشمنان میکوبد که من ایرانیم و آرمان های خود را دارم. همه ما وقتی این سرود را میشنویم به احترامش می ایستیم و دست روی سینه هایمان می گذاریم. همه ما با شنیدن این چند بیت شعر ، مو به تنمان سیخ میشود زیرا افتخار میکنیم، زیرا حس خوبی داریم حسی که در وجودمان غلیان میکند که شاید حس وطن پرستی است. حسی که لحظه شنیدن این ملودی تقریبا آرام، شاید اصلا توصیف هم نشود اما حسی است ناب ودست نیافتنی. سرود ملی نماد خیلی چیزهاست برای ما ایرانیان؛نماد وحدت و همدلی ،نماد خونی که شهدا به ما هدیه کردند،نماد رهبری که باعث این انقلاب عظیم شد و و و …. .
انشا در مورد صدای مادربزرگ
مادربزرگ، کسی که پدر و مادرت را بزرگ کرد و او را به جایی رساند که الان پدر و مادر خوبی برای هستند. مادربزرگ ها همیشه مهربان هستند، همیشه مهربانی می کنند و عاشقانه بر سرت می کشند و از خاطرات خود به شما می گویند که تو آن را قصه می نامی.
وقتی به خانه آنها می روید همیشه چیزی برای خوردن به تو می دهند. نخود، کشمش، شکلات های کوچک یا … ، مهم نیست که صدای مادربزرگتان چقدر قدیمی و خسته است، اما همچنان از شنیدن آن هیجان زده می شوی و به وجد می آیی، باز هم می خواهی خاطرات او را از زبان خودش و با صدای دلنشینش بشنوی و دوست داری صدای او را ضبط کرده و بارها و بارها پخش کنی.
صدایی سرشار از عشق و محبت؛ صدایی که سرشار از یک عمر خستگی است و در عبن حال صدایی شیرین و دلربا است. و امان از روزی که خدایی نکرده، دیگر نتوانی صدای او را بشنوی و با شنیدن آن، به دنیایی دیگر بروی و از محیط پیرامون خود غافل شوی…!
صدای زنگ اخر مدرسه
از صبح زود تا ۱۲ ظهر یا از ۱۲ ظهر تا ۵ ظهر بچه ها به مدرسه می روند. در زنگ تفریح با بلندگو اهنگی در مدرسه ما نواخته می شود ولی ….
در زنگ اخر مدرسه که زنگی است که همه بچه ها با خوشحالی و به صورت یک گله از مدرسه خارجی می شوند زنگ بسیار بزرگی در مدرسه به صدا در می اید این زنگ انقدر بزرگ و وسیع است که صدایش تمام محله را پر می کند و مادر ها می فهمند که باید به دنبال بچه هایشان بیایند زیرا که مدرسه تمام شده است.من و تمام بچه های مدرسه مان صدای زنگ اخر مدرسه را دوست داریم.