جواب درس اول نگارش پنجم
گام به گام نگارش پنجم درس 1
نام درس : تماشاخانه | موضوع : گام به گام درسی | پنجم ابتدایی
گام به گام نگارش پنجم درس 1
گام به گام نگارش پنجم / درس اول :: تماشاخانه
جواب املا و واژه آموزشی صفحه 8 نگارش پنجم
📘 1. جمله هایی را که در آنها یکی از واژه های «لطیف»، «طبیعت» و «محکم» بکار رفته است، بنویسید.
پاسخ : او از دور که به کوه ها نگاه می کنیم، دیواره های بلند بالا و تنومند را در برابر خود می بینیم یا آنها را پهلوانی عظیم، تصور می کنیم که با شکوه و عظمت، نشسته اند و خودنمایی می کنند مطالعه در طبیعت و تأمل درباره چیزهایی که هر روز می بینیم و از کنارشان می گذریم، راه مناسبی برای شناخت آنهاست.
در سرمای سخت با گرمای زیاد، پژمرده می شوند ولی گاهی می بینیم همین علف های نازک و لطیف، از میان سنگلاخ سر در می آورند، یا کف زمین سخت و محکم را می شکافند و بیرون می آیند.
📘 ٢. با حروف در هم ریخته ی زیر کلمه هایی بسازید که ارزش املایی داشته باشند.
پاسخ : عظیم، لطیف، صخره، طبیعت و عجیب
جواب صفحه 9 نگارش پنجم
📘 ٣. شش واژه مخالف یا متضاد هم بنویسید و آنها را دو به دو در یک جمله بکار ببرید.
واژه ها | جمله | |
سبک | سنگین | مورچه سبک، وزنه های سنگینی را بلند می کند. |
تاریک | روشن | پسرم با خاموش و روشن کردن لامپ، فضای اتاق را تاریک و روشن می کرد |
زشت | زیبا | من و برادرم در نمایشنامه ای با عنوان زشت و زیبا بازی کردیم. |
جواب درک متن صفحه 9 نگارش پنجم
📘 جاهای خالی را با یکی از نشانه ِ های ربط » اما، ولی، چون، زیرا، سپس، بعد « پر کنید.
1 – مسعود کاغذ و قلم را از احمد آقا گرفت ……….ولی………. نمی دانست از کجا شروع کند و چه بنویسد.
٢. کوه ها منبع خیر و برکت هستند ……… زیرا……… هزاران چشمه از دل آنها می جوشند.
٣. ……چون………… به خداوند اعتماد دارم، تمام سختی های زندگی را تحمل می کنم.
۴. استفاده از وسایل نقلیه ی موتوری، رفت و آمد را آسان کرده است، ……..اما………… مشکلاتی را هم ایجاد کرده است.
۵. متن درس تماشاخانه را با دقت بخوانید، ……………سپس……… به سؤالات آن پاسخ دهید.
۶. می توانی با استفاده از کتاب ها و نقل قول ها درباره ی آداب و رسوم محل زندگی خود، بنویسی. ………..بعد…….. سپس برای آن یک عنوان مناسب انتخاب کنی.
۷…………چون……….. گل ها را خیلی دوست داشت، تصمیم گرفت از این راه جانشینی برای خود انتخاب کند.
جواب نگارش صفحه 10 پنجم
📘 با توجه به تصویر کار های زیر را انجام دهید انشا از تصویر ها موضوعی برای نوشتن انتخاب کنید و درباره موضوع انتخاب شده دو بند بنویسید
پاسخ : از سفر کوه نوردی به تازگی برگشته بود. چون به این ورزش علاقه داشتم، سوالاتی را از او پرسیدم. او این گونه پاسخ داد: وقتی شما به پای کوه می رسی، از عظمت کوه، لرزه بر اندامت می افتد و با خود می گویی خدایا تو چقدر بزرگی. از زلالی آب رودی که از آن جا می گذرد، شاد می شوی و به پاکی و زلالی آن غبطه می خوری. صدای شر شر آب تو را به سکوت وا می دارد، تا بتوانی دقیق تر به صدای خدا گوش کنی، سپس شروع به بالا رفتن از کوه می کنی. وقتی به نوک قله می رسی و زیر پای خود را میبینی، متوجّه می شوی که چقدر کوچک و ضعیفی و با خود می گویی خدایا به من رحم کن.
جواب صفحه 11 نگارش پنجم
📘 یکی از صدا های آبشار به هم خوردن برگ ها زنبور را در ذهنتان مجسم کنید و درباره آن یک بند بنویسید
انشاء صدای زنبور کتاب
پاسخ : صدای وز وز زنبور من را به خودش جذب کرد، کنجکاو شدم تا ببینم او چکار می کند. به همین دلیل او را دنبال کردم. زنبور با آن صدای زیبای خود به سمت گل ها می رفت و روی تک تک آنها می نشست. از برادر بزرگم که با من همراه شده بود، پرسیدم او چکار می کند؟ برادرم گفت : زنبورها برای تولید عسل، از شهد گلها استفاده می کنند. وقتی کارش به اتمام رسید، به کندویی رفت که در بالای درخت قرار داشت. برادرم گفت : آن ها برای تخلیه عسل تولیدی خود به آنجا می روند. خانه ای زرد، کوچک ولی جالب …
انشاء صدای آبشار کتاب
پاسخ : کنار رودخانه ای نشسته بودم به زلالی آب خیره شده بودم صدای دلنشین آبشار از دور شنیده میشد آرامش عجیبی را احساس می کردم احساس سبکی خنکی و گاهی کمی ترس از عظمت خلقت خدا به این فکر می کردم که این صدای دلنواز گاهی می تواند وحشتناک باشد برای کسی که در حال شنا در رودخانه است و یا این صدای گوشنواز می تواند حس پاکی و صافی و زلالی به انسان دهد ولی هر چه بود خبر از عجایب خلقت خدا بود و من بسیار از این حس خوب لذت بردم.
انشاء صدای به هم خوردن برگ ها
پاسخ : فصل پاییز بود داشتم از مدرسه به خانه برمی گشتم از زیر درختان بزرگ سرو می گذشتم صدای خش خش برگ ها زیر پایم احساس خوبی میداد لحظه ایستادم باد پاییزی برگ های زرد و نارنجی درختان را به هم می زد و صدای غریبی ایجاد میکرد هر بار با وزش باد تعدادی از آن برگها رقص کنان بر زمین می ریخت دست های کوچکم را باز کردم تا تعدادی از آنها را در هوا بگیرم ولی صدای برخورد آنها خبر از زمستانی سرد میداد کمی دلم گرفت برگهای سبز زیبای درختان چه زود خشکیده شده بود و به رنگ های قرمز و قهوه ای تبدیل شده بود شاید این صدا خبر از گذر عمر میداد که عمر انسان نیز به زودی میگذرد و به پایان می رسد