معنی شعر چشمه فارسی دهم ، معنی شعر چشمه فارسی پایه دهم ، معنی شعر چشمه فارسی دهم انسانی ، معنی شعر چشمه فارسی دهم تجربی ، مفهوم شعر چشمه فارسی دهم ، معنی شعر چشمه درس اول فارسی دهم ریاضی ، معنی شعر چشمه در کتاب فارسی دهم
معنی ، مفهوم و آرایه های شعر چشمه درس اول فارسی دهم
گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
معنی: چشمه ای جوشان، خودنما و تندرو از تخته سنگی جدا شد (بیرون زد و جاری شد)
آرایه ها: قلمرو زبانی: گشت: شد / غلغله زن: شور و غوغاکنان / تیزپا: تندرو، تیزرو / قالب: مثنوی / وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (رشته انسانی) / درون مایه: پرهیز از خودستایی / جانبخشی در همه بیت های این داستان / چهره نما: کنایه از خودنما / چشمه: نمایندهٔ فردی ضعیف و ناتوان، امّا پرهیاهو و مغرور و خودشیفته
گه به دهان بر زده کف چون صدف / گاه چو تیری که رود بر هدف
معنی: چشمه گاه مانند صدف، بر اثر خروشندگی دهانش کف آلود می شد و گاهی چون تیری که به سوی هدف می رود، راست و سریع به پیش می رفت.
آرایه ها: هدف: نشانه تیر / صدف: نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد در و بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد. / تشبیه: چشمه به تیرو صدف / صدف و هدف: جناس ناقص اختلافی چشمه وصدف : تشخیص و استعاره / مراعات نظیر: و تیر هدف ، دهان و کف / کف بردهان زدن : کنایه از خشمگین شدن، مستی و نشاط و نیرومندی
گفت : درین معرکه یکتا منم / تاج سر گلبن و صحرا منم
معنی: چشمه با خود گفت: من در بین عناصر خلقت و موجودات بی مانند هستم و سرور و بزرگ باغ و دشت هستم.
آرایه ها: معرکه: میدان جنگ / یکتا: یگانه، بی همتا / گُلبُن: بوت ه گل، گل سرخ، بیخ بوته گل / مراعات نظیر : و سر تاج ، گُلبُن و صحرا / معرکه: استعاره از عناصر خلقت و موجودات / تشبیه : چشمه به تاج / تاج سر بودن : کنایه از بزرگ و مافوق و سَروَر بودن / چشمه: تشخیص و استعاره / گُلبُن و صحرا : تشخیص و استعاره
چون بدوم ، سبزه در آغوش من / بوسه زند بر سر و بر دوش من
معنی: وقتی تند و تیز حرکت کنم (جاری می شوم) سبزه در آغوش من (سبزه ی قرار گرفته بر کناره های جوی اب) سر و تن را غرق بوسه می کند.
آرایه ها: اگر موج نداشته باشم و آرام باشم ماه رخ خود را در من می بیند. / شکن : استعاره از موج / مو : استعاره از آب چشمه / مصراع اول :کنایه از آرام شدن / مو و شکن : تناسب / بیت دارای تشخیص و تشبیه پنهان است. / شکن : تاب و پیچش مو
چون بگشایم ز سر مو ، شکن / ماه ببیند رخ خود را به من
معنی: هرگاه چین موهایم را بگشایم (کنایه از امواج نداشته باشم) ماه چهره ی زیبای خود را در آیینه من (آب زلال من) می بیند.
آرایه ها: درافتد: بیفتد / زو: از او / دمیدن: جوانه زدن، روییدن، بالیدن / بس: بسیار / گهر: گوهر، جواهر / تابناک: تابنده، درخشان / خاک: مجاز از زمین / گوهر: استعاره از گیاهان و گلها
قطره ی باران ، که در افتد به خاک / زو بدمد بس کوهر تابناک
معنی: قطره ی باران که به من زمین می افتد، گل هایی چون مروارید درخشان را می رویاند.
آرایه ها: بر: آغوش / چو: هنگامی که / خجل: شرمنده / گریبان: یقه / جانبخشی برای باران / بر، سر؛ در، سر: جناس ناهمسان / سر به گریبان بردن: کنایه از شرمندگی و گوشه گیری / بر، سر، گریبان: تناسب / بر، برد؛ در، بر: جناس ناهمسان / واج آرایی
در بر من ره چو به پایان برد / از خجلی سر به گریبان برد
معنی: قطره ی باران وقتی سفر دراز خود را در آغوش من به پایان می برد (با همه ی شان و عظمتی که دارد) از شرمندگی سرافکنده خواهد شد.
آرایه ها: بر: سینه ، آغوش ، کنار / خَجِلی: شرمگین بودن ، شرمنده بودن / گریبان : یقه سر در گریبان بردن : کنایه در از اندیشه بودن از روی شرمندگی یا به غم فکر فرورفتن ، کنار کشیدن و گوشه گرفتن / بروسر: جناس ناقص / چشمه و قطره ی باران : تشخیص و استعاره
ابر ، زمن حامل سرمایه شد / باغ ، ز من صاحب پیرایه شد
معنی: این سرمایه خود را از من می گیرد (اشاره است به بخار شدن آب و شکل گرفتن ابر در آسمان) و باغ زیبایی و زینت خودش را از من به دست آورد.
آرایه ها: حامل: دارنده / صاحب پیرایه: دارای زیور / سرمایه: استعاره از آب / ابر، باغ: جانبخشی / پیرایه: استعاره از گیاهان
گل ، به همه رنگ و برازندگی / می کند از پرتو من زندگی
معنی: گل با همه ی زیبایی و شکوهش، از برکت روشنی وجود من زندگی می کند.
آرایه ها: برازندگی: شایسته بودن / گل : تشخیص و استعاره / مصرع دوم : کنایه از گل، نیازمند چشمه است
در بن این پرده ی نیلوفری / کیست کند با چو منی همسری؟
معنی: زیر این آسمان ابی چه کسی می تواند با من برابری کند و هم شان من است؟ (هیچ کس هم شان و برابر من نیست.)
آرایه ها: بُن : بیخ، ریشه / نیلوفری: صفت نسبی، منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر، لاجوردی؛ در متن درس، مقصود «از پرده نیلوفری» آسمان لاجوردی است / استفهام انکاری: در این بیت شاعر سؤالی را مطرح کرده است به که پاسخ نیاز ندارد و برای تأکید بیشتر آمده است. / همسری: برابری ، هم شأنی / پرده ی نیلوفری: استعاره از آسمان لاجوردی / همسری کردن : کنایه از برابری کردن ، هم شأنی کردن
زین نمط آن مست شده از غرور / رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور
معنی: با این شیوه؛ چشمه ی زیبای مست شده از تکبرش به پیش می رفت. وقتی که کمی از سرچشمه اش دور شد.
آرایه ها: نَمَط : روش ، نوع / غرور: به خود بالیدن ، تکبّر، خودخواهی / مبدأ : آغاز سرچشمه / آن مست شده: از غرور کنایه از چشمه
دید یکی بحر خروشنده ای / سهمگنی ، نادره جوشنده ای
معنی: ناگهان دریایی خروشان را رو در روی خود دید. دریایی ترسناک با جوششی بی مانند
آرایه ها: بحر: دریا (بهر: بهره، نصیب، برای) / خروشنده: فریادزننده / سهمگن: سهمگین، ترسناک / نادره: بی همتا، شگفت آور / جوشنده: پرموج / بیت دارای جانبخشی است
نعره بر آورده ، فلک کرده کر / دیده سیه کرده ، شده زَهره در
معنی: دریا فریاد بلندی برآورد و گوش فلک را ناشنوا کرده بود و چشمان سیاهش ، زهره ی بیننده را پاره می کرد.
آرایه ها: نعره برآوردن: فریاد زدن / فلک: آسمان، چرخ / دیده: چشم / زهره در: زهره درنده، ترساننده / دریدن: شکافتن (بن ماضی: درید، بن مضارع: در) / دیده سیه کردن: کنایه از خشمگین شدن، حالت عصبانیت به خود گرفتن / کر، در: جناس / فلک را کر کرده: جانبخشی / زَهره در شدن: کنایه از ایجاد وحشت کردن، سبب ترس شدن، هراس انگیز
راست به مانند یکی زلزله / داده تنش بر تن ساحل یله
معنی: درست مانند زلزله ای بود که تنش را بر تن ساحل تکیه داده بود.
آرایه ها: مانند زلزله : تشبیه تن ساحل و دریا : تشخیص / یله : تکیه (در این بیت)
چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید / وان همه هنگامه ی دریا بدید
معنی: چشمه ی کوچک وقتی به آن جایگاه رسید و آن هم عظمت و غوغای دریا را دید.
آرایه ها: هنگامه: غوغا، و داد فریاد، شلوغی، جمعیت مردم / آن : جا منظور دریا یا نزدیک و ساحل دریا / دریا: تشخیص و استعاره ؛ زیرا غوغا و داد و فریاد می کند که عملی انسانی است / چشمه و دریا : مراعات نظیر / چشمه : تشخیص و استعاره ؛ زیرا چیزی را دید که عملی انسانی است. / دریا : نماد جهان بیکران ، کمال و مرجع ایده آل هر شخص
خواست کزان ورطه قدم درکشد / خویشتن از حادثه برتر کشد
معنی: تصمیم گرفت خودش را از آن جای خطرناک کنار بکشد و از آسیب دریا در امان مانَد.
آرایه ها:ورطه: زمین پست، مهلکه، هلاکت *حادثه : واقعه، رُخداد، پیش آمد *قدم درکشیدن : کنایه از عقب نشینی کردن، باز پس رفتن / برتر کشیدن : کنایه از خود از را آسیب دور کردن ، خود را در امان نگه داشتن
لیک چنان خیره و خاموش ماند / کز همه شیرین سخنی گوش ماند
معنی: امّا چنان شگفت زده و خاموش در جای خودش ساکت ماند که همه ی شیرین سخنی خود را از یاد برد و خاموش شد.
آرایه ها: لیک: ولی / خاموش: ساکت / خیره: سرگشته، حیران، فرومانده / کز: که از / گوش ماند: گوش شد / شیرین سخنی: حس آمیزی، کنایه از خوش سخنی
معنی کلمات و لغت های مهم درس اول شعر چشمه فارسی دهم
برازندگی: شایستگی، لیاقت
پیرایه: زیور و زینت
تیزپا: تندرو، تیزرو
جافی: ستمگر، ظالم
حازم: محتاط
خیره: سرگشته، حیران، فرومانده
دست برُد: هجوم و حمله؛
دست برُد دیدن: مورد حمله و هجوم قرار گرفتن
شکن: پیچ و خم زلف
صورت شدن: به نظر آمدن، تصوّر شدن
غُلغلهزن: شور و غوغاکنان
گلبُن: بوته یا درخت گل، به ویژه بوتۀ گل سرخ
معرکه: میدان جنگ، جای نبرد
مفتاح: کلید
مکاید: جمع مَکیدت، مکرها، حیلهها
میعاد: وعده، قرار؛ میعاد نهادن: قرار گذاشتن
نادره: بیهمتا، شگفت آور
نمط: روش، طریقه؛ زین نمط: بدین ترتیب
نیلوفری: صفت نسبی، منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر، لاجوردی؛ در متن درس، مقصود از «پردۀ نیلوفری»، آسمان لاجوردی است.
وَرطه: گرداب، گودال، مهلکه، گرفتاری
هنگامه: غوغا، داد و فریاد، شلوغی
یله: رها، آزاد؛ یله دادن: تکیه دادن
معنی درس اول فارسی دهم + آرایه های ادبی درس اول فارسی دهم
درس اول فارسی دهم ، شعر چشمه و سنگ می باشد. ما در اینجا برای شما معنی شعر چشمه و سنگ فارسی دهم و آرایه های شعر چشمه و سنگ را برای شما آماده کرده ایم.
– گشت یکی چشمه ز سنگی جدا — غُلغُله ، زن چهره ، نُما تیز پا
*غُلغُله زن: و شور غوغاکنان *تیز : پا تندرو ، سریع ، شتابنده
*چهره :نما کنایه از خود نما، کسی که خود را نمایش می دهد *مراعات نظیر: سنگ و چشمه
*چشمه : تشخیص و استعاره *چشمه : نماد « انسان مغرور و خودخواه « یا» مردم مغرور و خودخواه » است
*سنگ: نمادجامعه، خاستگاه و مبدا اولیه * جدا شدن چشمه: گریز از رُکود و پذیرا بودن
*معنی: چشمه ای جوشان ، خود و نما تندرو از تخته سنگی جدا ( شد بیرون و زد جاری شد . )
۲- به گه دهان بر ، زده کف چون صدف — گاه چو تیری که رود بر هدف
*هدف: نشانه تیر *صدف: نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد در و بعضی انواع آن مروارید پرورش مییابد.
*تشبیه: چشمه به تیرو صدف *صدف و هدف: جناس ناقص اختلافی چشمه وصدف : تشخیص و استعاره *مراعات نظیر: و تیر هدف ، دهان و کف *کف بردهان زدن : کنایه از خشمگین شدن، مستی و نشاط و نیرومندی
*معنی: چشمه گاه مانند صدف، براثرخروشندگی دهانش کف آلود می شد و گاهی چون تیری به که سوی هدف می ، رود راست وسریع به پیش می رفت.
۳- گفت : درین معرکه ، یکتا منم — تاجِ ِسر گُلبُن و صحرا ، منم
*معرکه: میدان جنگ *یکتا: یگانه، بی همتا *گُلبُن: بوت ه گل، گل سرخ، بیخ بوته گل
*مراعات نظیر : و سر تاج ، گُلبُن و صحرا *معرکه : استعاره از عناصر خلقت و موجودات *تشبیه : چشمه به تاج
*تاج سر بودن : کنایه از بزرگ و مافوق و سَروَر بودن *چشمه : تشخیص و استعاره *گُلبُن و صحرا : تشخیص و استعاره
*معنی : چشمه با خود گفت: من دربین عناصر خلقت وموجودات بی مانند هستم و سروروبزرگ و باغ دشت هستم .
*نکته: چشمه خودش را سبب زیبایی و طراوت گل ها و دشت ها می داند
۴- چون بِدَوم ، سبزه در آغوش من — بوسه بر زَنَد بر و سر دوش من
*بِدَوَم در: این « جا باسرعت جاری شوم » *چشمه: تشخیص و استعاره *سبزه : تشخیص و استعاره *مراعات نظیر: آغوش ، سر،
دوش *سرودوش : مجاز از تمام وجود چشمه *بوسه زدن : کنایه سپاس گزاری کردن
*معنی: وقتی تند و تیز حرکت کنم ( جاری می شوم) سبزه در آغوش ( من سبزه ی قرارگرفته برکناره های جوی آب) سر وتنم را غرق بوسه می کند.
۵- چون بگشایم ز سرِ ، مو شِکَن — ماه ببیند رخ خود به را من
*شِکَن : مفعول ، پیچ و خم زلف *ماه : تشخیص و استعاره *مو : ا استعاره از آب چشمه *شِکَن : استعاره از امواج خروشان
*معنی بیت : هرگاه چین موهایم رابگشایم(کنایه ازامواج نداشته باشم) ماه چهره ی زیبای خود در را آیینه ی ( من آب زلال ) من می بیند.
۶- قطره ی باران که در افتد به خاک — زو بِدَمَد بس گُهر تابناک
*بِدَمَد ( دمیدن ) : روییدن ، از سر خاک درآوردن ، وزیدن *تابناک: دارای فروغ و پرتو ، تابان، درخشان ، نورانی
*گُهر: سنگ درخشان و قیمتی*خاک : مجاز از زمین *گُهر: استعاره از گل های زیبا و گیاهان
*معنی بیت : قطره ی باران به که زمین می افتد ، گل هایی چون مروارید درخشان را می رویاند.
۷- بر در ره ، من به چو پایان بَرَد — از خَجِلی به سر گریبان بَرَد
بر: سینه ، آغوش ، کنار *خَجِلی: شرمگین بودن ، شرمنده بودن *گریبان : یقه سر در گریبان بردن : کنایه در از اندیشه بودن از روی شرمندگی
یا به ، غم فکر فرورفتن ، کنار کشیدن و گوشه گرفتن *بروسر: جناس ناقصچشمه و قطره ی باران : تشخیص و استعاره
معنی بیت : قطره ی باران وقتی سفردرازخود در را آغوش به من پایان می برد با( همه ی شأن وعظمتی که دارد ) ازشرمندگی سرافکنده خواهد
شد
۸- ز ابر ، من حامل سرمایه شد — باغ ز ، من صاحب پیرایه شد
*حامل: صفت فاعلی از حمل ، بَرَنده ، حَمْل کننده *سرمایه: مال ، دارایی *پیرایه : زیب، زینت، زیور، آرایش
*سرمایه : ابر استعاره از بخار آبی است به که آسمان می رود *باغ : تشخیص و استعاره
ابر: تشخیص و استعاره *پیرایه: استعاره از گل و سبزه و گیاه
*معنی: ابر سرمایه خود از را من می گیرد ( اشاره است به بخارشدن و آب شکل گرفتن ابردر آسمان و) باغ زیبایی و زینت خودش از را به من دست آورد.
۹- به ، گل همه رنگ و برازندگی — می کند از پرتو من زندگی
*برازندگی: شایسته بودن *گل : تشخیص و استعاره *مصرع دوم : کنایه ازگل ، نیازمند چشمه است
معنی بیت : با گل همه ی زیبایی و شکوهش از ، برکت روشنی وجود من زندگی می کند.
۱۰- در بُنِ این پرده ی نیلوفری — کیست کند با چو منی همسری ؟
*بُن : بیخ، ریشه *نیلوفری: صفت نسـبی، منسـوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفـر، لاجـوردی؛ در متن درس، مقصـود « از پردۀ نیلوفری ،» آسـمان لاجوردی اسـت *استفهام انکاری: در این بیت شاعر سؤالی را مطرح کرده است به که پاسخ نیاز ندارد و برای تأکید بیشتر آمده است.
*همسری: برابری ، هم شأنی *پرده ی نیلوفری: استعاره از آسمان لاجوردی *همسری کردن : کنایه از برابری کردن ، هم شأنی کردن
*معنی : زیر این آسمان آبی چه کسی می تواند با من برابری کند و هم شأن من است ( ؟ هیچ کس هم شأن وبرابر من نیست . )
۱۱- زین نَمَط آن مست شده از غرور — رفت ز و مبدأ چو کمی گشت دور
*نَمَط : روش ، نوع *غرور: به خود بالیدن ، تکبّر، خودخواهی *مبدأ : آغاز سرچشمه *آن مست شده: از غرور کنایه از چشمه
*معنی: با این شیوه ، چشمه ی زیبای مست شده از تکبّرش به پیش می رفت . وقتی که کمی از سرچشمه اش دورشد.
۱۲- دید یکی بحر خروشنده ای — سَهمگِنی ، نادره جوشنده ای
*بحر: دریا *خروشیدن : بانگ برزدن ، فریاد کشیدن *سَهمگِن : مخفّف سهمگین ، ترسناک ، وحشت انگیز، هراسناک
*نادره ( مؤنّث نادر ) : بی مانند، کمیاب ، شگفت، طُرفه *نادره جوشنده : ترکیب وصفی مقلوب ، دارنده ی جوشش بی مانند
*بحر: تشخیص و استعاره
معنی : ناگهان دریایی خروشان را رودرروی خود . دید دریایی ترسناک با جوششی بی مانند
۱۳- نعره بر آورده ، فلک کرده کر — دیده سیه کرده ، شده زَهره در
*نعره : فریاد، بانگ بلند *نعره برآورده: منظور صدای امواج خروشان و بلند دریاست *زَهره : کیسه زرداب ، کیسه صفرا
*زَهره : دَر صفت فاعلی مرکّب مرخّم ، زَهره درنده *زَهره درشدن : کنایه از ترسناک شدن ، ایجاد وحشت و مایه هلاک شدن
*فلک : تشخیص و استعاره *دریا: تشخیص و استعاره *دیده سیاه کردن: دراین درس کنایه از خشمگین شدن
معنی: دریا فریاد بلندی برآورد وگوش فلک راناشنوا کرده بود و چشمان سیاهش ، زَهره ی بیننده را پاره می کرد.
۱۴- راست به مانندِ یکی زلزله — داده تنش بر تن ساحل یَله
*راست : درست *یَله : رها،آزاد *تشبیه : دریا به زلزله * تن ساحل : اضافه ی استعاری ( = تشخیص یا جان بخشی )
*تکرار : تن *دریا: تشخیص و استعاره ؛ زیرا و تن جسم دارد که اجزای انسانی است.
معنی: درست مانند زلزله ای بود که تنش بر را تن ساحل تکیه داده بود.
۱۵- چشمه ی کوچک به چو آن جا رسید — وان همه هنگامه ی دریا بدید
*هنگامه: غوغا، و داد فریاد، شلوغی، جمعیت مردم * آن : جا منظور دریا یا نزدیک و ساحل دریا
*دریا: تشخیص و استعاره ؛ زیرا غوغاودادوفریاد می کند که عملی انسانی است *چشمه ودریا : مراعات نظیر
*چشمه : تشخیص و استعاره ؛ زیرا چیزی را دید که عملی انسانی است . *دریا : نماد جهان بیکران ، کمال و مرجع ایده آل هر شخص
*معنی: چشمه ی کوچک وقتی به آن جایگاه رسید و ، آن هم عظمت و غوغای دریا را دید.
۱۶- خواست کزان وَرطِه قدم درکشد — خویشتن از حادثه برتر کشد
*ورطه: زمین پست، مهلکه، هلاکت *حادثه : واقعه، رُخداد، پیش آمد *قدم درکشیدن : کنایه از عقب نشینی کردن، بازپس رفتن
خویشتن از حادثه *برتر کشیدن : کنایه از خود از را آسیب دورکردن ، خود را درامان نگه داشتن
*معنی: تصمیم گرفت خودش از را آن جای خطرناک کناربکشد واز آسیب دریا درامان مانَد
۱۷- لیک چنان خیره و خاموش ماند — کز همه شیرین سخنی ، گوش ماند
*خیره: سرگشته، حیران، فرومانده، لجوج، بیهوده *شیرین سخنی : حس آمیزی *گوش ماندن : کنایه ازساکت وخاموش گشتن
*گوش : مجاز از شنیدن
معنی : مّا چنان شگفت و زده خاموش درجای خودش ساکت ماند که همه ی شیرین سخنی خود از را یاد برد و خاموش شد.
مفهوم : با دیدن شکوهمندی دریا کوچکی خودش را دریافت و سکوت اختیار کرد.